رشد و شکوفایی یک نهاد آموزشی در جریان پسپشت نهادن هشت دهه و نزدیکی به میلادی مبارک در آستانه صدسالگی نوید خجسته پاییدن ایدهای است که انسان معاصر ایرانی را برآن داشته است تا شاهد نزج گرفتن مدنیت مدرن زیستی درآمیخته با سنت که مرحله گذار را به شیرینی لغزش رویایی در هزارتوی ذهنی که به زبان سلیس فارسی اندیشه میکند به تجربه نشسته و پس از گذشتن از آبهایی غمگین و سَدههایی دمفروبستن و برنیاوردن به زبانی که خوبی و زیبایی در آن موج میزند به گفتوگویی شادمانه بنشیند. این گفتوشنود زیبا و سرخوشانه حاصل درک جمعی انسانهایی است که قلبهای خویش را بر کف دست نهاده و در شبی تاریک که بیم موج و گرداب حایل ایشان را از کرانهای دیگر پرتاب میکند بر عرشه نشسته و به ریزبار قطرات نور میگرداند؛ آنجا که آفتاب روشن عشق از میان ابرهای هیاهو بر ایشان میبارد و مرغان بهشتی طوفانزده را به سوی ایشان گسیل میدارد تا در آشیان قلب ایشان بنشینند و نقشهای زیبای بهشت را در تخیل فرهنگی جهان به ودیعه بگذارند.
هنرستان هنرهای زیبای اصفهان زبان گویا و مغز متفکر شهری است که بار تمدنی هفتهزارساله و فرهنگهای عظیمی که هریک در دوران زیست خود شهر را به اعتلا رسانیده افول کرده و دوباره قامتی بلندتر از هر بلندبالایی بر ویرانهها قد علم کرده و بهپاخواسته تا روایت هزار مدخل خود را در گوش آصف زمزمه کند و آصف به گفتن (هانی) اصفهان را در برج قوس به چشمبرهمزدنی بر دشتی که در شریانهایش شکوفههای طلا و شرف موج میزند بنشاند و به آفتاب فردا بیندیشد که برای تو طلوع میکند؛ آنجا که رنگهای الوان سرخ غروب از پشت کوه سترگ صفه خواب هنرستان را سرشار از رویای شکوفان فیروزه و نقره ماه میکند، اسلیمیهاش بر تن هنرستان میشکفد و نوای سازهایش در کلاسهایی که در آن مشقِ عشق جاری است، مترنم میشوند و آسمانش را یکسره از ستارههای خاتم و پردازهای قلم نگارگران مهر بر پیکر فرشتههایی میانبار که در دستان پیکرهسازانش خموشانه به خوابی سرخوشانه فرو رفتهاند و تخیلشان سرودی به بلندای سرودهای جاری است.
هنرستان هنرهای زیبای اصفهان، محل تلاقی دو نحله تفکر کلاسیک و مدرن ایران است که تا به امروز برخلاف موجهای بسیاری شنا کرده است و در هر دوره زمانی بنا به اقتضای زمانه توانسته است، مأمنی برای هنرمندانی باشد که از بندوبستهای رایج و دستپاگیر و خودمرکزانگاری گژاندیشانه، با وجود تمامی مشکلات به عرصه نقد و نظر و آموزش آوردهاند تا سویههای هنر اجتماعی و جامعهپذیر را به جامعه نشان دهند و بر این نکته صِحه بگذارند که «تنهایی هنر من» عرصهای برای رویش و پویش و بالیدن اثر هنری است نه محفلی از برای انزوای جاهطلبانهای که موجب ایجاد سویههایی ناخوشایند در رابطه با زیست هنرمند شده است و این اندیشه را در ذهن دیگران قوت بخشیده که هنرمند حُکما انزواجو و جاهطلب و گریزان از جامعه است؛ بلکه هنرمند به «حکم ضرورت» تنهایی و نه انزوا را میجوید تا مولود خویش را دور از چشم دیگری عینیت بخشد، بپروراند و پس آنگاه دستهای ظریفش را در دستهای خود بگیرد و آفتابی شود.
ویژهنامه پیش رو حاصل تلاش جمعی عدهای قلیل است که در زمانی محدود آنچه در توان داشتهاند را بر طَبَق اخلاص نهاده و با مراتب فخیمه اقتضای زمانه و روایتهایی دستوپنجه نرم کردهاند که منجر به مثنوی هفتاد مَن کاغذ میشود تا مراتب سپاسگزاری را از همیاری و همکاری تمامی دوستان هنرمند، مدیریت و اساتید هنرستان هنرهای زیبا (واحد پسران و دختران) به جای آورم که ما را در به عرصه رسانیدن این ویژهنامه یاری رساندهاند.
به سفارش اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی اصفهان/ناشر: فردای شرق (موسسه فرهنگی هنری نگارآفرین فردای شرق)