مرکز پژوهش‌های تاریخ شفاهی ایران

در تاریخ شفاهی چه کسی حرف می‌زند؟

در تاریخ شفاهی کلام راوی و نحوه بیان او ارتباط تنگاتنگی با هویت اجتماعی او دارند. کیستی راوی در این مقوله تبدیل به یک فیلتر معرفتی برای تجارب او می‌شود. مورخان فمینیست با تشخیص تفاوت‌های تجارب اجتماعی مردان و زنان بدین نکته اشاره کرده‌اند که زنان بیش از مردان در شرح زندگی‌نامه‌های‌شان به وقایع مهم و برجسته دوران زندگی اهمیت می‌دهند مثلاً بین واقعه دیدارهای قبل از ازدواج با همسران‌شان و زمان تولد فرزندان‌شان رابطه برقرار می‌کنند. از طرف دیگر، مردان عموماً مایلند وقایع‌نگاری‌های شخصی خود را به وقایع عمومی مانند جنگ، انتخابات و اعتصابات پیوند بزنند. چنانچه گوین اِتِر لوئیس گفته است، روایات زنان آکنده از احساس «شکسته‌نفسی، اجتناب از منظر اول شخص مفرد، ذکر موفقیت‌های شخصی در حد کم، و اشارات پنهان و زیرکانه به قدرت شخصی است.» هویت نژادی نیز در گزارش‌های تاریخ شفاهی نقش مؤثری را ایفا می‌کند. اسکات الزورث در مطلبی که درباره شورش‌های نژادی سال 1921 در تولسا نوشته بود عبارت «تبعیض نژادی خاطره» را وضع می‌کند تا تفاوت نحوه یادآوری این واقعه دهشتناک در بیان سفیدپوستان و سیاه‌پوستان را به شکل مشخص توصیف نماید. این یک الگوی شاخص است که از اختلافات نژادی عمیق در آمریکا حکایت می‌کند. سفیدپوستان در مصاحبه‌ها یا اصلاً چیزی درباره اعضای گروه‌های اقلیت به یاد نمی‌آوردند و یا می‌گفتند که ما با هم کنار می‌آمدیم، اما اقلیت‌ها دیدگاه‌های متنوع‌تر و غیرخوش‌بینانه‌تری درباره سفیدپوستان ابراز می‌کردند. مصاحبه با سیاستمداران و شخصیت‌های سرشناس مشکلات خاصی دارد. هر چند نگرانی آنها درباره حیثیت و آبروی‌شان از دیگران بیشتر نیست، اما تسلط آنان بر سخن و توانایی منحرف کردن سؤالات غالباً منجر به ارائه روایت‌هایی سطحی و نچسب می‌شود. قاعده عمومی این است که هر چقدر مدت طولانی‌تری از فاصله گرفتن شخصیت مورد نظر از انظار عمومی گذشته باشد پاسخ‌های صادقانه‌تر و خردمندانه‌تری به سؤالات مصاحبه‌گر خواهد داد.

از شیوه‌هایی که «افراد» مختلف برای نقل روایت خود در عرصه تاریخ شفاهی استفاده می‌کنند فهرست بلندبالایی می‌توان تهیه کرد. با این وجود، هویت‌ها به هیچ وجه واحد و ثابت نیستند. این که دقیقاً «چه کسی» در حال سخن گفتن است را رابطه راوی با وقایع مورد بحث و فاصله زمانی‌اش از آن وقایع تعیین می‌نماید. بدین ترتیب دور از انتظار نیست که کارفرما و کارگران هر یک روایت متفاوتی از اعتصاب را بیان و یا ثبت کنند، اما اعضای یک اتحادیه کارگری نیز بسته به سود و زیان‌شان بعد از اعتصاب، تفاوت دیدگاه‌های سیاسی و احترام‌شان به مرجع قدرت، یا تفاوت سطح تحمل‌شان در برابر بی‌نظمی‌های ناشی از اعتصاب می‌توانند با یکدیگر متفاوت باشند. با انبساط یا انقباض دورنمای فکری، کسب تجربه‌های جدید که انسان را وادار به تجدید نظر در دیدگاه‌هایش می‌کند، و بسترهای کنونی که درک انسان از وقایع گذشته را شکل می‌دهد دیدگاه‌های آنان نیز در طول زمان دستخوش تغییر می‌شود.همه اینها اجزاء «چه کسی حرف می‌زند» است.