در تاریخ شفاهی هدف صریح و ضمنی، آگاهانه و ناآگاهانه مصاحبه نیز بر روایت مؤثر است و شکل آن را تعیین مینماید. نسلی از مورخان اجتماعی میکوشیدند تا محور کنکاشهای تاریخی را از سیاستهای حزبی و تمرکز بر شخصیتهای معروف دور نموده و به سمت درک زندگی روزمرة مردم عادی سوق دهند. در نتیجه، مصاحبههایشان غالباً مملو از جزئیات فعالیتهای شغلی، زندگی خانوادگی، مردم محله و رفت و آمد به کلیساست اما از فعالیتهای مسئولان محلی سخن چندانی در آنها پیدا نمیشود. مصاحبهها همچنین غالباً تمرینی برای احیای تاریخی است، تلاشهایی برای تلنگر زدن به حافظه جمعی و تجدید حیات یک موضوع یا واقعه دقیقاً در برههای که در حال محو شدن از ذهن مردم است-مانند مصاحبههای متعدد و مفصلی که در دهه 1960 و دهه 1970 با مهاجران قبل از جنگ جهانی اول صورت میگرفت. و از جمله سیل مصاحبههایی که به تازگی درباره جنگ جهانی دوم، هولوکاست و جنبشهای حقوق مدنی انجام شدهاند. این مصاحبهها معمولاً راوی را به نشاط میآورند. شور و شوق یادآوری و لذت حاصل از این عمل همچون پالایهای احساسات احیاناً تلخ را میزدایند حتی اگر راوی خود با فقدان و ناکامی، یأس و آرزوهای تحققنیافته مواجه شود. پروژههای جامعهمحور تاریخ شفاهی که غالباً سعی دارند احساس هویت و غرور بومی را استحکام ببخشند، با تبانی و توافق راوی و مصاحبهگر برای ارائه بهترین و خوشایندترین چهره آن جامعه، از زوایا و جنبههای دشوارتر و جنجالیتر تاریخ جامعه مورد نظر عبور میکنند. از این جدیتر زمانی است که مصاحبههای راویان قرار است روی سایتهای اینترنتی گذاشته شود و میلیونها مخاطب به آن دسترسی داشته باشند. در چنین مواقعی احتمال خودسانسوری راویان به مراتب بیشتر از راویانی است که مصاحبههایشان به بایگانی اسناد سپرده میشود و صرفاً در اختیار محققان قرار میگیرند. انگیزههای شخصی میتوانند بر مصاحبه سایه بیفکنند. مصاحبهگری که مصاحبهشوندهاش را دوست دارد و یا تحسینش میکند به احترام او ممکن است از پرسیدن سؤالات چالشی اجتناب کند؛ راوی یا مصاحبهشوندهای که به شأن و حیثیت اجتماعیاش خیلی اهمیت میدهد ممکن است از پاسخ دادن به سؤالاتی که وجهه مردمیاش را لکهدار میکند طفره برود.