جشنوارهٔ فیلم‌های کودکان و نوجوان بستری برای مطالعات بنیادین

رویدادهایی همچون جشنواره‌ها و فستیوال‌های مرتبط با کودکان علاوه بر اینکه بهانه‌ای هستند برای نمایش و عرضۀ محصولات فرهنگی و هنری مرتبط با موضوعات خود که گاه با رقابت نیز توأمان است؛ بستری را برای شهرها مهیا می‌کنند تا علاوه بر آموزش‌های کاربردی برای این رده سنی بتوانند دامنه‌ای از مطالعات بنیادی‌تری را برای کارشناسان و متخصصین حوزه‌های مختلف به‌خصوص علوم انسانی میزبانی کنند. جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان اصفهان به‌عنوان یکی از باسابقه‌ترین جشنواره‌هایی که به کودک و نوجوان پیوند خورده است می‌تواند از منظرهای مختلف موردنقد و بررسی و به‌عنوان یک بستر مناسب جهت کار برای این رده سنی موردتوجه قرار گیرد. تاریخ شفاهی به‌عنوان شاخه‌ای از علوم انسانی با تمرکز بر این مسئله می‌تواند آموزشی اساسی و بنیادی برای این رده سنی باشد. در یادداشت زیر که پیش‌ازاین در تاریخ 14/3/1398 بر روی وبگاه «مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری» منتشرشده است، مشخصاً با موضوع نوجوانان کار شده است به‌عنوان چراغ راهی در مسیر آشنایی و پرورش نوجوانان در تعامل با آن‌ها می‌تواند برای فعالان این حوزه آموزنده باشد. به این امید که توجه مدیران و مسئولان ذی‌ربط جشنواره و همچنین نهادهای متولی آموزشی مانند وزارت آموزش‌وپرورش به این قبیل موضوعات بیشتر شده و از این فرصت مغتنم را برای ایجاد جنبه‌های آموزشی به‌ویژه مبحث تاریخ در میان نوجوانان و خانواده‌های آن‌ها جدی‌تر پیگیری کنند.

 

 

مبنای تاریخ شفاهی و فهم تاریخی همانا پرسش‌گری است. پرسش‌گری در جامعه نیاز به تمرین دارد و این تمرین باید از رده‌های سنی مناسب، همچون نوجوانی شروع شود. تاکنون اقدامات بسیاری در خصوص تربیت و آموزش مورخان شفاهی انجام شده، اما تمرکز خاص بر رده‌های سنی مختلف برای آموزش به‌صورت تخصصی و نظری وجود نداشته است. امروزه با انجام یک سلسله اقدامات اولیه و بر اساس چارچوب‌های نظری موردنظر می‌توان گام‌های اولیه را جهت گشودن راهی برای مشارکت نوجوانان برداشت تا از این راه بتوانند به گذشته خود و چشم‌اندازی که تمایل به شناخت آن دارند، بپردازند و اهداف اجتماعی خود را به‌صورت فنی و تخصصی پیش ببرند. هدف از این یادداشت، طرح ضرورت و راه‌کارهای دست‌یابی به گنجینهٔ پرسش‌های نو و پیش‌بینی‌نشده از سوی این گروه سنی است که می‌تواند پرسش نسل خود باشد؛ پرسشی که پیوسته ضرورت طرح و پاسخ‌یابی نوبه‌نو دارد.

در راستای آموزش تاریخ شفاهی نوجوانان که در اصطلاح به آن «پرسش جوان» نیز گفته می‌شود می‌توان در این مرحله دو محور اساسی پیشنهاد کرد.

الف) اولین هدف بر اساس نظریات فنی تخصصی پایه‌ریزی شده است که نوجوان را بر اساس آن‌ها درگیر پدیده تاریخ شفاهی کند. درواقع، پیوسته هر نسلی پرسش‌های خود را از گذشته دارد و این گرایش مسلماً بر اساس ذائقه گفتمانی آن‌ها پیش می‌رود. بنابراین، اهداف باید بر اساس ضرورت‌هایی در نظر گرفته شود که در آینده برای تأمین خواست‌ها و درخواست‌های این نسل وجود دارد. آنچه ما (به‌عنوان نسل کارگزار) می‌نگاریم آدرس گذشته‌ای ست که به آن‌ها تعلق‌خاطر داریم؛ از این جهت در بهترین شرایط، خواننده ما از نسل و جنس ما خواهد بود. این آدرس‌ها در آینده نقشهٔ راه‌هایی است که لاجرم جغرافیای آن متروکه خواهد ماند. به بیان دیگر، متون تولیدی تاریخی، مخاطبان نوجوان کمتری دارد، این می‌تواند به این دلیل باشد که مسئلۀ متون تولیدشده مسئلۀ مخاطب جوان یا نسل بعد نیست.‌

دیرزمانی است که تاریخ‌مصرف کلیات‌نگاری در تاریخ سپری شده است. مسلم این‌که جنس و زاویه‌ای در زمان گذشته در آینده موردنظر است که باید از زبان نیازمندان خود، یعنی نوجوانان امروز، پیگیری شود. به این منظور باید بر سؤالات مطرح‌شده از سوی این نسل تمرکز کافی صورت گیرد. در این راستا بی‌شک مورخ حرفه‌ای به کشف پرسش‌های گفتمانی آن‌ها نیازمند است.‌

از سوی دیگر با کمی توجه در عرصۀ تاریخ متوجه خواهیم شد که درصد افراد علاقه‌مند به تاریخ کلاسیک در حال کاهش است، چراکه افرادی که به سمت کتاب‌های تاریخی می‌روند ضرورت‌های زمان خود را در بین منابع تاریخی پیدا نمی‌کنند. به این دلیل معتقدیم در میان نسل نوجوان باید اندیشه تاریخ‌نگری را به شکل پرسش‌گری توسعه داد، موضوعی که در کلاس‌های درس رسمی کمتر جای طرح دارد، اما درنهایت این فن باید در بین نسل فردا نوبه‌نو ورود پیدا کند.‌

ب) دومین هدف در پیامد این بحث، اهمیت جنبه اجتماعی‌سازی تاریخ شفاهی است. یکی از حلقه‌های مفقود در جامعه امروز ایرانی «گفت‌وگوی بین‌نسلی و میان‌نسلی» است. به این معنی که نوجوانان گفت‌وگویی با نسل‌های قبل خود ندارند و این باعث ایجاد نوعی شکاف، افتراق و به‌تبع اعتراضات اجتماعی در بین آن‌ها می‌شود. بنابراین یکی از سازوکارهای مهم دراین‌باره تشویق نوجوانان به سمت تمرین مصاحبه‌گری و به‌تبع پرسش‌گری از نسل پیش از خود برای کنکاش موضوعات مورد علایق خود است.‌

در پی محوریت این چشم‌اندازها، به نظر می‌رسد آموزش تاریخ شفاهی و کاربست سازوکارهای آن به نوجوانان دارای مراتبی از اهمیت است. این آموزش‌ها می‌تواند در هر قالبی طرح و اجرا گردد. باید توجه داشت در شاکلۀ طرح درس به ارائۀ قالب تحقیقی و موضوعات نپرداخت؛ چراکه این شکل درواقع نوعی هدایت‌گری ذهن و ذائقه مخاطبان است که به‌نوعی «پرسش‌های دوپینگی» به شمار می‌آید و راه به‌جایی نخواهد برد. هدف درسی درواقع رمزگشایی از این پرسش است: «پرسش‌ها کجا پنهان شده است؟»

بدین‌صورت در ابتدا نمی‌توان هیچ فرضی برای پیش‌بینی سؤالات موجود در ذهن نوجوانان داشت، اما می‌توان با توجه به شرایط سنی آن‌ها و مسائلی که در نهاد و در زندگی روزمره آن‌ها وجود دارد، حدس‌هایی زد. درعین‌حال، درنهایت نمی‌توان این حدسیات را به‌صورت فرضیه بیان کرد؛ چراکه در صورت بیان حدسیات در قالب فرضیه، به دنبال اثبات فرضیات خود رفته‌ایم. درواقع می‌باید خواستار آن بود که تجربهٔ گفت‌وگوی مسئله‌مند را در بین این نسل به وجود آورد. بیشتر اینکه با دادن ابزار تحلیل علت و معلولی، روایت کردن و گفت‌وگو کردن به نتایجی دست یافت که انتظار می‌رود. برای مثال، در جهان مجازی همگان بدون شک تحت تأثیر یک خبر قرار می‌گیریم. اینکه این خبر کجا بوده، چرا بوده، چگونه بوده، آیا شواهدی برای آن وجود دارد یا خیر و… پرسش‌هایی است که می‌تواند در تمرین‌ها، وسیلهٔ عقلانیت نسلی را فراهم سازد. درواقع این نسل با حضور در این فضای گستردهٔ مجازی و رشد هم‌زمان ذهنی، پرسش‌گری را در ذهن خود و به کمک مؤلفه‌های مصاحبه‌گری تاریخ شفاهی تمرین می‌کند. درواقع انتظار می‌رود با آموزش آن‌ها از این طریق ضمن تقویت قوۀ تعقل، یکی از شیوه‌های اجتماعی شدن را در بین آن‌ها پرورش داد. در این راستا درواقع روند (‌process‌) و مسیر تاریخ شفاهی منظور است تا نتیجه. ‌

در یک جمع‌بندی می‌توان اهداف مشارکت پرسش‌گری اجتماعی نوجوان را به شرح ذیل دسته‌بندی کرد و آن‌ها سرلوحۀ کارگاه‌های آموزشی قرار داد: ‌

‌1.‌ توسعۀ فهم فرهنگی و فرهیختگی برای درک بیشتر دگرگونی‌های اجتماعی، سنت‌ها، نظام علت و معلولی؛

‌2.‌ ایجاد مهارت همدلی با نسل‌ها بر اساس فرضیۀ اصلی نظریۀ تاریخ شفاهی در آموزش گفت‌وگو؛

‌3.‌ خلق مهارت‌های عقلانی، فکری، غربال‌گری و گزینش شواهد صحیح در انتخاب و انتقاد از منابع تا «هر حرفی را نپذیرند»‌؛

‌4.‌ انتخاب صحیح در گزینش و استانداردها به‌عنوان یکی از راه‌های آموزش؛‌

‌5.‌ فهم عناصر و ارزشمندی شواهد تاریخی، به‌ویژه مسئله جانب‌داری و عناصر بحث‌برانگیز و متناقض؛

‌6.‌ ایجاد توانایی در ضبط و ثبت روایت و نظرگاه‌های مختلف.