مرکز پژوهش‌های تاریخ شفاهی ایران

کتاب تاریخ شفاهی: مباحث نظری، روش شناسی

کتاب تاریخ شفاهی: مباحث نظری، روش شناسی نوشته فائزه توکلی، به تعریف تاریخ شفاهی، اهمیت و پیشینه آن می‌پردازد. همچنین کاربرد و نقش مصاحبه در تاریخ‌نگاری و تاریخ شفاهی را بررسی می‌کند.

امروزه سرعت تحولات و دگرگونی‌ها در عرصه تمامی علوم دستخوش تغییر قرار گرفته و طی چند دهه اخیر جامعه اطلاعاتی توانسته است مدیریت، فرهنگ، تکنولوژی، آموزش، خدمات و نهادهای قدرت را از خود متأثر کند و تاریخ معاصر را به چالش بکشاند؛ به نحوی که در جریان گسترش و انطباق علوم و افزایش گستره اطلاعاتی موجود، باز‌اندیشی و تغییر روش‌ها در حوزه‌های مختلف اجتناب‌ناپذیر شده است.

در حوزه‌ تاریخ‌نگاری معاصر، تاریخ شفاهی از شیوه‌های پژوهش در این حوزه به شمار می‌رود که با رویکرد جدید علمی توانسته است از جایگاه ویژه‌ای برخوردار شده و در تاریخ‌نگاری نقشی تحول‌برانگیز و تکمیلی ایفا کند. در تاریخ شفاهی با ابزار مصاحبه، به کنکاش تحولات و رویدادها از زبان راویانی که در وقایع مستقیم یا غیرمستقیم شرکت داشته یا دارند، پرداخته می‌شود.

به بیانی، تاریخ فقط در چارچوب تاریخ شفاهی گذشته نیست. در تاریخ‌نگاری رایج، مورخان با دیدگاه‌های ایدئولوژیک، معرفت‌شناسی و روش‌شناسی خویش به واقعیت‌ها می‌نگرند و از وقایع رخ‌داده روایتی را برداشت و نوشتاری را ترسیم می‌کنند. اغلب مورخان با کم‌رنگ و پررنگ کردن وقایع، به شرح و بسط نقلی وقایع و گاه فراتر از آن، به تحلیل شخصی روی می‌آورند. اکتفای صرف به نظریات گوناگون مورخان در حوزه تاریخ‌نگاری معاصر نقص رایجی است که وجود دارد.

تاریخ شفاهی می‌کوشد به رفع این نقص بپردازد و با مصاحبه و کالبدشکافی علل و عوامل مؤثر در پیدایش پدیده‌ها و تحولات اجتماعی، به تبیین همه‌جانبه دیدگاه‌های گوناگون دست یابد.

برخی به کیفیت مصاحبه و راوی و اعتبار و رواییِ تاریخ شفاهی خرده می‌گیرند. در این کتاب در بخشی با عنوان «اعتبار و روایی تاریخ شفاهی» به این سؤال پاسخ داده شده است. در مقایسه تاریخ مکتوب با تاریخ شفاهی، نویسنده تلاش کرده چارچوب علمی تاریخ شفاهی را که برگرفته از روش‌های کیفی تحقیق است، تبیین کند؛ روشی که برخلاف توسعه دیدگاه‌های اثبات‌گرایانه کمّی، امروزه صاحب‌نظران علمی در همه رشته‌ها گرایش مجدد خود را به آن ابراز داشته و در کنار دیگر روش‌های علمی کاربرد وسیعی یافته است.

در بخشی از کتاب تاریخ شفاهی می‌خوانیم:

پیش از اختراع خط، بهترین شیوه برای حفظ سنت‌ها و آداب و رسوم سنت یا روایت‌ شفاهی بود، که تحت رهبری بزرگان و کهنسالان قوم و در قالب داستان و افسانه و اسطوره و حماسه، افتخارات قوی و قبیله‌ای را به اخلاف خویش منتقل می‌کرد. بارزترین نمونۀ آن در تاریخ اسلام ایام‌العرب و‌الانساب است، که نقل شفاهی جنگ‌های بین دو یا چند قبیله و شرح روایی کردار قهرمانان قبیله و قوم بوده است. بزرگان و قبیله برای حفظ افتخارات و احترام به اسلاف خویش، آن را به سان سنتی باشکوه تقدیس می‌کردند. در حقیقت، به سبب تسلط فرهنگ شفاهی و بی‌اشتیاقی به کتابت و نگارش اخبار، افسانه و اسطوره مجال بیشتری برای رشد می‌یافتند و سنت شفاهی، که بر قدرت حافظه و میزان درک افراد از دنیای پیرامون خود متکی بود، در گسترۀ زمان تغییر و تحول بارزی در اخبار و روایت‌ها به وجود می‌آورد، و با آمیخته شدن با اوهام و خرافات و باورهای نامعقول، بیش از پیش از تاریخ‌نگاری فاصله می‌گرفت. بنابراین، می‌باید بخشی از فرهنگ و داستان حیات آدمیان را در پهنۀ تاریخ و رازآلود افسانه و اسطوره جست‌وجو کرد.

سنت شفاهی در برهه‌ای از زمان چنان بر فضای فکری جوامع انسانی سیطره یافته بود که نوشتن کتاب‌های مقدس و آسمانی نیز نامیمون و ناپسند انگاشته می‌شد. روحانیون مذهبی مردم را به حفظ و بیان روایی کتاب‌های دینی تشویق می‌کردند. این امر حتی در ساختار و ترکیب و نگرش این کتب نیز اثرگذار بود. نگاه کتابی چون تورات به تاریخ نیز بیشتر به یک تلقی روایی معطوف بود و به شرح جزئیات و کنار هم چیدن حوادث و وقایع استوار شده بود. اما قرآن کریم، در کنار بیان روایی رویدادها، نوعی حکمت و معرفت شهودی و استعلایی را نیز بیان کرد. این نوع نگرش بعدها تحول شگرفی را در بینش و روش مورخان اسلامی به وجود آورد.